English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2014 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
apprenticeship U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
probationary U وابسته به دوره کاراموزی یاازمایشی
study for bar U دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
training U کاراموزی
appernticeship U کاراموزی
apprenticeships U کاراموزی
apprenticeship U کاراموزی
training U ورزش کاراموزی
trains U کاراموزی کردن
trained U کاراموزی کردن
train U کاراموزی کردن
preservice training U کاراموزی پیش از خدمت
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
probation U کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
hypothecate U در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
tenant by sufference U مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
newton raphson U اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
mysticism U در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
kidnapping U در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
cold war U عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
virus U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
viruses U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
relatives U خواهر عمو وعمه خواه تنی باشند خواه ناتنی اطلاق میشود
ashkenazim U عنوان یهودیان المانی که در مقابل سفارادی که به یهودیان اسپانیا وپرتقال اطلاق میشود
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
offensive weapon U در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
unit emplaning U در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
available U دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
grandfather file U دوره زمانی که در آن فایل اصلی پدربزرگ بهنگام سازی میشود تا فایل پدر جدید تولید کند و فایل پدر قدیمی پدربزرگ میشود
hitting U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hit U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hits U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
encroach U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroaches U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
attempted rape U شروع به تجاوز جنسی تجاوز ناتمام
dunkrik treaty U معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
weekends U اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend U اخر هفته تعطیل اخر هفته
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
predication U اطلاق
positivity U اطلاق
absoluteness U اطلاق
superpurgation U اطلاق
generalisations U اطلاق
generalizations U اطلاق
generalization U اطلاق
applicable U قابل اطلاق
predicable U اطلاق کردنی
God (Heaven) forbid! U خدا نکند !
god defend U خدا نکند
heaven f. U خدا نکند
absit omen U خدا نکند
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
inapplicable U غیر قابل اطلاق
applicatory U قابل اطلاق مناسب
general verdict U تصمیم به وجه اطلاق
polarity U و قطعه کار نکند
polarities U و قطعه کار نکند
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
big five U ایتالیا وژاپن اطلاق میشد
waging U اجرت
wages U اجرت
professional fee U اجرت
fee [payment to professional people] U اجرت
salary U اجرت
hire U اجرت
salaries U اجرت
hires U اجرت
wage U اجرت
fee U اجرت
remuneration U اجرت
premium U اجرت
premiums U اجرت
hiring U اجرت
feoff U اجرت
waged U اجرت
remunerations U اجرت
malfunction U آنچه درست کار نکند
malfunction U آنچه کامل کار نکند
You are not pulling my leg , are you ? U نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
malfunctions U آنچه درست کار نکند
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
permissible velocity U حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
remunerations U اجرت المثل
remuneration U اجرت المثل
wages U اجرت کارمزد
specified rent U اجرت المسمی
rent proper U اجرت المسمی
assize rent U اجرت المسمی
waging U اجرت کارمزد
specified wage U اجرت المسمی
brokerage U اجرت دلال
fair equivalent remuneration U اجرت المثل
quit rent U اجرت المثل
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
wage U اجرت کارمزد
waged U اجرت کارمزد
Until a man has shown humility he cannot attain gr. <proverb> U آدم تا کوچکى نکند به بزرگى نمى رسد .
the eye is bigger than the belly <proverb> U نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
proselte of the gate U کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
pays U حقوق ماهیانه اجرت
hiring U اجرت کرایه کردن
paying U حقوق ماهیانه اجرت
hire U اجرت کرایه کردن
pay U حقوق ماهیانه اجرت
hires U اجرت کرایه کردن
rewards U جزاء اجرت در جعاله
reward U جزاء اجرت در جعاله
rewarded U جزاء اجرت در جعاله
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
one level address U تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
stowage U اجرت تنگ هم چیدن کالا
Mahal U محل [اصطلاحی است که به قالی ساروق درجه دو اطلاق می شود.]
back level U نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند
trump card <idiom> U استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
fees U پرداخت اجرت به صورت همت عالی
weeklies U هفته به هفته
weeks U هفته
per week U هر هفته
weekly U هفته به هفته
a week U یک هفته
week U هفته
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
raker U تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
hebdomad U هفت هفته
A whole week U یک هفته تمام
week end U اخر هفته
running days U ایام هفته
eight day U هفته کوک
to morrow week U از فردا یک هفته
fair market U هفته بازار
f.service U نمازمعمولی هفته
triweekly U هر سه هفته یکبار
this d. a week U یک هفته از امروز
for a week U برای یک هفته
passion week U هفته مصیبت
next week U هفته گذشته
last week U هفته گذشته
midweek U میان هفته
weekdays U روز هفته
inside of a week U کمتر از یک هفته
weekday U روز هفته
inside of a week U در یک هفته کمتر
holds U گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
hold U گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
week day U روز معمولی هفته
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
Weekend U تعطیلات آخر هفته
feria U یکی از ایام هفته
nrxt monday U دوشنبه این هفته
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
default U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
Within the next few weeks . U درعرض چند هفته آیند ؟
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
ferial U مربوط بمیان هفته عیدی
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
capacitor U تا دو هفته نیرو فراهم کند.
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1construed
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com